دیدار ما به نمیدانم کجای فراموشی بیان...بیانِ فیلسوف پرور و عالمِ متهومِ اهل قلمِ تحویلِ جامعه دهندهی
نجیب و با خدا....
- ۱۲ نظر
- ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۸
دیدار ما به نمیدانم کجای فراموشی بیان...بیانِ فیلسوف پرور و عالمِ متهومِ اهل قلمِ تحویلِ جامعه دهندهی
نجیب و با خدا....
این روزها در زندگیام کم نیستند لحظههایی که دوست دارم به روزهای ننگین
و سیاه تحصیلی مدرسهام بازگردم. توی بطن هویت لعنتی شان درست است که چیزی جز شکست و تجدید و تهدید و خستگی و آرزوی فرا رسیدن فردایی که از قضا همین امروزِ پوچ این روزهایم را شامل میشدند، پیدا نمیشود، اما انگار که قرنهاست چیزی را شبیه به حس خشنودی در آن سالها جا گذاشتهام.
پانوشت: قسم به خنکای خاطره، بر من واجب است صد مرتبه ذکر شیخِ بیعجل(!)
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
من ِ بعد از این حالا آدمِ پاک باختهای که وقتی خواست نرسید و نهایتا گذشت از همهی زندگیش که شاید
سبکتر پرواز کنه مسیر نرسیدن ها رو.
اینطوریا :)
+پیرو پست قبل
++ صائب جان تبریزی :)
با همهی لذت بردن نارسیسیموارم از صدای ضبط شدهی خودم، اما هیچوقت ادعای
خوب خوانی و صدای خوش نداشتم، فقط سعی کردم شعر شاملو جان را تا حد ممکن
صحیح بخوانم.
به اسطرلاب قول داده بودم، مَرد و قولش! :) :*